بسمهتعالي
نکتههاي ناب
مدعي خواست که آيد به تماشاگه دوست دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
مراتب طهور:
انسان تا در عالم طبيعت است، تحت تصرّفات جنود الهيه و ابليسيه است. جنود الهيه جنود رحمت، سلامت، سعادت، نور، طهارت و کمال است؛ و جنود ابليس در مقابل آنها است. و چون جهات ربوبيه غلبه بر جهات ابليسيه دارد، در بدو فطرت انسان داراي نورانيت و سلامت و سعادتي فطري الهي است ؛ چنانچه در احاديث شريفه صراحتاً و در کتاب شريف الهي اشارتاً بيان شده، و از آن جمله آيه شريفه فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها) روم/ 30) (بحارالانوار، ج 3، ص 276، و ج 64، ص 130. و التوحيد، ص 328، باب 53).
تا انسان در اين عالم است با داشتن اختيار مي تواند خود را در تحت تصرّف يکي از آن دو قرار دهد. پس، اگر از اول فطرت تا آخر ابليس را در آن تصرّفي نبود، انسان الهي لاهوتي است که سر تا پايش نور و طهارت و سعادت است؛ قلبش نور حقّ است و جز به حقّ توجه نکند و قواي باطنه و ظاهره اش نوراني و طاهر است و جز حق در آنها تصرّف نکند.
و اگر نور فطرت به قذارات صوريه و معنويه آلوده شد، به مقدار آلودگي از بساط قرب و حضرت انس مهجور گردد تا آنجا رسد که نور فطرت بکلّي منطفي گردد و مملکت يکسره مملکت شيطاني شود و ظاهر و باطن و سرّ و علن او در تصرّف شيطان آيد. پس، شيطان قلب و سمع و بصر و دست و پاي او شود و جميع اعضاي او شيطاني شود.
بين اين دو مرتبه مقامات و مراتبي است که جز حق تعالي کس نتواند آنها احصاء را کند. هر کس به افق نبوت نزديك باشد، از اصحاب يمين و هر کس به افق شيطنت نزديك باشد از اصحاب يسار است.
پس، اولين مرتبه طهارت متسنّن شدن به سنن الهيه و مؤتمر شدن به اوامر حقّ است. دومين مرتبه، متحلي شدن به فضائل اخلاق و فواضل ملکات است و مرتبه سوم، طهور قلبي است؛ که آن عبارت است از تسليم نمودن قلب را به حق، و پس از اين تسليم، قلب نوراني شود، بلکه خود از عالم نور و درجات نور الهي گردد، و نورانيت قلب به ديگر اعضاء و جوارح و قواي باطنه سرايت کند و تمام مملکت نور و نور علي نور شود تا کار به جايي رسد که قلب الهي لاهوتي شود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر تجلّي کند؛ و در اين حال، عبوديت بکلّي فاني و مختفي شود و ربوبيت ظاهر و هويدا شود؛ و در اين حال، به قلب سالك طمأنينه و انسي دست دهد و همه عالم محبوب او شود و جذبات الهيه برايش دست دهد و خطايا و لغزشها در نظرش مغفور شود و در ظلّ تجلّيات حبي مستور گردد و بداياي ولايت براي او حاصل شود و لياقت ورود در محضر انس پيدا کند. و پس از اين منازلي است که ذکر آن مناسب با اين اوراق نيست.
منبع: آداب الصلاة از حضرت امام خميني رحمت الله عليه، مقاله دوم، فصل دوم.